«منظور افسردگی چیست؟» احساس ترس، تشویش، اضطراب و نومیدی توام با اختلالات زیستی و روانی و اجتماعی که در شخص ایجاد میشود، افسردگی را بوجود میآورد. همه ما در معرض دچارشدن به افسردگی هستیم. از دیدگاه پزشکی، حدوث کمبودها و نقشهای بیوشیمیایی در مغز انسان موجبات افسردگی را فراهم مینماید. برای تشخیص افسردگی، ابتدا باید بدانیم چند نوع افسردگی داریم، افسردگی به سه نوع تقسیم شده است. 1. افسردگی معمولی، 2. افسردگی مزمن، 3. افسردگی شیدایی یا دوقطبی.
در افسردگی نوع اول که ناشی از بروز مسائل ناخوشایند و مشکلاتی است که کم و بیش در زندگی همه انسانها حادث میشود. برای مثال میتوان به مردود شدن در امتحانات، از دست دادن شغل، مرگ دوستان و خویشاوندان، شکست در مسائل زندگی و ورشکستگی و از این دست اشاره کرد. این نوع افسردگی عمومیت داشته و همه افراد کم و بیش در طول زندگی آن را احساس کردهاند. بررسی دانشمندان نشان میدهد که حدود 20 تا 30 درصد از افراد جامعه دچار این نوع افسردگی شده و میشوند که یک نوع افسردگی عادی است. نظر به اینکه تمام انسانها در طول زندگی آن را تجربه میکنند، میتوان گفت که از نظر علمی یک اختلال زیست روانی است که با گذشت زمان محدود و مراجعه به عقل و منطق علمی، میتوان از قدرت تخریبی آن جلوگیری کرد. در صورت ادامه آن، برای درمان باید به پزشک متخصص مراجعه نمود و با توجه به اینکه امکان افزایش و ادامه آن در شخص وجود دارد، ممکن است قدرت تخریبی بیشتری داشته باشد. لذا باید از توسعه آن جلوگیری شود.
در افسردگی نوع دوم که افسردگی مزمن نامیده میشود، و نشانه آن شدت یافتن تدریجی این نوع از افسردگی است و به علت عدم درمان ادامه پیدا کرده و به حالت مزمن و دائمی در میآید. طبق آماری که دانشمندان ارئه کردهاند، زنان تقریباً دو برابر مردان و افراد 65 سال به بالا بیش از دو برابر دیگران دچار افسردگی میشوند. علیرغم این آمار، در پی تحقیقی که بین دانشآموزان و دانشجویان صورت پذیرفته، پسران بیش از دختران دچار افسردگی میشوند.
در افسردگی نوع سوم که به افسردگی شیدایی و یا دوقطبی معروف است، فرد افسرده روی به گوشه نشینی و عزلت میآورد و خود را از افراد جامعه کنار میکشد. غم و اندوه و حس بیامیدی، بیچارگی و بیارزشی وجود فرد را فرا میگیرد. این امر سبب میشود افسردگی در طرز فکر، احساسات و رفتار فرد مستولی شود. این امر نارضایتی از زندگی را تا حدی در فرد تقویت میکند که فرد در انجام امور روزمره خود احساس ناتوانی میکند. این احساس نومیدی به تدریج بر فرد چیره شده و ارزش زنده بودن را در ذهن فرد ازبین میبرد. فحاشی، توهین و عکس العملهای تند از خصوصیتهای اخلاقی این افراد است. به عبارتی دیگر، فرد در اثر هیجانهای درونی ایجاد شده، افکار و اعمالش از یکی قطب به قطب در به حرکت در آمده و لذا معمولا به این بیماری افسردگی دو قطبی اطلاق میگردد. حالت روحی این افراد از شادی و نشاط با کمی نوسان عاطفی و هیجانی به خشم و عصبانیت بدل میشود. تفاوت افسردگی مزمن و افسردگی دوقطبی این است که در افسردگی تک قطبی حالتهایی مانند شادی و نشاط بیش از اندازه دیده نمیشود و حالت افسردگی به صورت مزمن و ادامه دارد. ولی در افسردگی دو قطبی، روحیه شخص افسرده معمولا به صورت ناگهانی در دو وضعیت متفاوت، یعنی حالت افسردگی عادی و غیرعادی در نوسان است. در افسردگی دو قطبی، هیجانهایی مثل شادی و نشاط و خندههای دیوانهوار بدون علت و بحث و گفتگوهای اغراق آمیز توام با انرژی زیاد از حد، کارهای دیوانهوار و جنون آمیز، احساس غرور زیاد و سوء ظن شدید، احساس رنجش زیاد از دیگران، توقعات بیجا، حسادت و خود کم بینی و از خود بیزاری زیاد، خود بزرگ بینی غیر متعارف، ابراز خلاقیت های هنری خارق العاده و از این دست ظهور می کند. ظاهراً همگی حالت های ذکر شده در تضاد با افسردگی نوع اول و دوم که نشانگر سکون، سکوت و غم وغصه است می باشد. لازم به توضیح و یادآوری است که افسردگی معمولی از نوع افسردگی تک قطبی تلقی میشود ولیکن در سطح پایینتر از افسردگی قرار میگیرد.