۴۸۰۲
شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۰
تعداد بازدید: ۱۰۳۶
سرهنگ بازنشسته محمد محمدحسینی از آن دسته بازنشستگانی است که بعد از بازنشستگی در ناجا علاوه بر فعالیت در امور دامداری به جمع آوری و تالیف خاطرات و تجربیات دوران خدمت خود در قالب کتابی با عنوان جنایات از یاد رفته نموده است.
سرهنگ بازنشسته محمد محمدحسینی
سرهنگ بازنشسته محمد محمدحسینی از آن دسته بازنشستگانی است که بعد از بازنشستگی در ناجا علاوه بر فعالیت در امور دامداری به جمع آوری و تالیف خاطرات و تجربیات دوران خدمت خود در قالب کتابی با عنوان جنایات از یاد رفته نموده است. کانون استان یزد مصاحبه اختصاصی با ایشان انجام که نظر شما را به آن جلب می‌نمائیم:


ابتدا خودتان را به صورت مختصر معرفی نمائید.
اینجانب سرهنگ بازنشسته ناجا محمد محمد حسینی فرزند اکبر متولد در سال ۱۳۳۷ در روستای رباط پشت بادام از توابع شهرستان اردکان بدنیا آمده ام. تحصیلات دوره ابتدائی را در این روستا و سپس تحصیل را تا پایان دیپلم را در تهران ادامه دادم. در سال ۱۳۵۷ وارد دانشکده افسری شهربانی شده و در سال ۱۳۶۰ با درجه ستواندومی فارغ التحصیل گردیدم.
پس از پایان تحصیلات ازدواج نمودم که حاصل این ازدواج سه فرزند پسر و یک دختر می‌باشد.

از چه سالی در پلیس آگاهی استان یزد مشغول خدمت شده اید و در چه رشته تخصصی پلیس آگاهی فعالیت داشته اید؟
پس از فارغ التحصیلی به مدت ۳ سال به عنوان فرمانده دسته در دانشگاه پلیس خدمت کردم و سپس به سازمان عقیدتی سیاسی شهربانی منتقل شدم. در سال ۱۳۶۵ به یزد آمدم و در اداره آگاهی شروع بکار نمودم.
در سال ۱۳۷۲ به خوزستان منتقل و پس از یکسال خدمت با عنوان فرمانده انتظامی هویزه، مجددا به یزد انتقال و تا پایان خدمت در آگاهی و در تمام رشته‌ها خصوصا در پیگیری پرونده‌های قتل، آدم ربائی و سرقت‌های مسلحانه فعالیت و در نهایت در تاریخ ۱۳۸۷ به افتخار بازنشستگی نائل آمدم.

بعد از بازنشستگی به چه کار و یا فعالیتی مشغول هستید؟
بعد از بازنشستگی مدتی دامداری کرده و در کنار آن شروع به نوشتن خاطرات و بعضا اموراتی در رابطه با دوستان را انجام دادم و در حال حاضر در دانشگاه دارالعلم یزد بعنوان مشاور مشغول کار میباشم.

انگیزه شما از نویسندگی و چاپ کتاب خاطرات چه می‌باشد؟
انگیزه ام از چاپ خاطرات، انتقال تجربیات به همکاران، آموزش، پیشگیری از جرائم به هموطنان و انتقال تجربیات به دانشجویان دانشگاه انتظامی و دانشجویان رشته حقوق میباشد. بهر حال خوشحالم از اینکه خاطراتم مورد توجه قرار گرفته و افرادی که آن را مطالعه کرده اند با تماس تلفنی از من تقدیر میکنند.
مشوق اصلی من در این راه فرزند پسر کوچکم بودم که مهندس مکانیک بود و در معدن چادر ملو کار می‌کرد. ایشان صبح روز ۱۹ فروردین ۹۸ به همراه ۳ نفر از دوستانش بر اثر تصادف جان به جان آفرین تسلیم نمود.

از مسئولین امر بخصوص سازمان بازنشستگی نیرو‌های مسلح چه انتظاری دارید؟
از مسئولین امر بخصوص ریاست محترم کانون تشکر میکنم که به صورت نامه کتبی از من تقدیر کردند که باعث دلگرمی من شد. انتظار دارم کمک مالی شوم تا بتوانم جلد دوم کتابم را چاپ کنم انتظار دیگر اینکه کانون میتواند در امر فروش کتاب به من کمک کند.

ضمن تشکر از شما در خاتمه چنانچه صحبت خاصی دارید بیان نمائید.
با کمال تاسف باید عرض کنم من که چندین سال در اداره آگاهی خدمت کرده ام و در مورد کشف پرونده‌های قتل و ... تجربه کسب نموده ام چرا باید بعد از بازنشستگی دامداری کنم؟ من که حاضر بودم با افتخار و مجانی تجربیاتم را در اختیار همکاران و حتی قضات قرار دهم. چرا از امثال من هیچ استفاده‌ای نمی‌شود. من که عمرم به پایان رسیده، ولی استدعا دارم بگذارید از بازنشستگان استفاده شود و اجازه ندهید یک سرهنگ که سال‌ها تجربه در زمینه‌های مختلف کسب نموده بعد از بازنشستگی در امر پرورش دام یا آژانس کار نماید.
در خاتمه مجددا از اینکه مسئولین کانون در خصوص چاپ خاطراتم توجه کرده اند از آن‌ها تقدیر میکنم که این باعث دلگرمی من شده که بالاخره کسی پیدا شد که قدردان زحمات پرسنل بازنشسته باشد.
سرهنگ بازنشسته محمد محمدحسینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار استان ها