«سید نورخدا موسوی» جانباز ۱۰۰ درصد لرستانی، مشهور به شهید زنده ایران که با شهادتش تمام کشور تحت تاثیر قرار گرفت.
سید نورخدا موسوی مفرد یکم شهریورماه سال 1349 در شهر خرمآباد چشم به جهان گشود، وی در سن جوانی لباس سبز پرافتخار میهن را به تن کرد و پس از فارغالتحصیلی در دانشگاه علوم انتظامی تهران مشغول به کار شد. حاصل ازدواج سید نورخدا و کبری حافظی دو فرزند بهنام سیده زهرا و سید محمد است؛ وی بعد از اتمام دانشگاه افسری بههمراه خانواده مدتی ساکن تهران میشوند و سپس به خرمآباد آمده و پس از چند سال زندگی در خرمآباد به وی مأموریت داده شد که به زاهدان برود.
مجروحیت سید نورخدا در سال 87
سید نورخدا به زاهدان اعزام میشود و فرماندهی یگان تکاوری را بهعهده میگیرد؛ مأموریت او در منطقه دوساله بود که حدود 1 سال و 7 ماه در زاهدان زندگی کرده و حدود پنج ماه به پایان مأموریتش باقی مانده بود که در 17 اسفندماه سال 87 در منطقه لار با گروهک تروریستی ریگی درگیر شده مورد اصابت مستقیم تکتیرانداز دشمن قرار گرفت و یک گلوله دو زمانه به سرش اصابت کرد.
او اولین نفری بود که در این عملیات خبر شهادتش اعلام شد. بعداً متوجه شدند نبضش هنوز کار میکند و پس از طی کردن یک مسیر 85کیلومتری جاده خاکی با ماشین حمل سربازان، آقاسید را به بیمارستان انتقال داده بودند که بنا بر تعریف دوستان سید، برای باز کردن مسیر داخل شهر و در خیابانها دوستان وی تیر هوایی شلیک میکردند تا مردم راه را باز کنند و از داخل خیابانها کنار بروند.
جانبازی 100 درصد سید نورخدا در 36سالگی
این سید لرستانی در سن 36 سالگی بهطور صد درصد جانباز شد که در آن زمان سیده زهرا 7 ساله و محمد 5 ساله بود، وی حدود 10 سال در کما بود. در این سالها سید نورخدا در کشور به عنوان «شهید زنده وطن» معروف شده بود؛ او سالها ساکت و آرام بهروی تخت قرار گرفت تا آیتی بر آیات الهی، الگو و سرمشقی برای زمینیان باشد.
در این چند سال همسرش مانند پروانه بر گرد همسرش میچرخید و از او پرستاری میکرد و منزلش زیارتگاه دوستداران وی شده بود که با حضور در این مکان یاد او را گرامی بدارند و ازجانگذشتگیاش را ارج نهند و مأمنی برای آرامششان باشد.
وقتی سید نورخدا خبر شهادتش را داده بود
کبری حافظی همسر شهید سید نورخدا موسوی در گفت و گو با خبرگزاری تسنیم در مورد شهادت شهید اظهار داشت: حدود دو هفته قبل از شهادت سید نورخدا، همرزم شهید در درگیری با گروهک ریگی، ساعت 6 صبح با ما تماس گرفت و از یک خواب عجیب گفت.
وی با اشاره به اینکه همرزم شهید سید نورخدا از خبری که شهید در خواب بهش داده بود سخن گفت و افزود: همرزم آقا سید گفت خواب دیدم سید نورخدا حال خیلی خوبی داشت و سرحال بود روی تخت نشسته بود که وقتی از سید حالش را جویا شدم، سید نورخدا گفت خبر خوشی دارم و قرار است شب چهارشنبه، شب رحلت جدم رسو الله(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) نوید بهشت را بمن بدهند و قرار است من برای همیشه از تخت بلند شوم و معجزه ای اتفاق بیفتد.
همسر شهید سید نورخدا با اشاره به اینکه سید نورخدا در شبی که خود وعده شهادتش را داده بود، آسمانی شد، گفت: افتخار می کنم که همسر سید نورخدا هستم و با عشق سالها کنار این شهید بودم و حالا امانتی را که خدا بمن داده بود بعد از 10 سال به خداوند بزرگ برگرداندم.
خانم حافظی با اشاره به اینکه در این سالها با همه وجود و با عشق از سید نورخدا پرستاری و مراقبت کردم، عنوان کرد: من با افتخار سالهای کنار سید بودم و عزیز جانم را در راه اسلام و انقلاب دادم و حاضر هستم جان ناقابلم را در راه اسلام، انقلاب و مقام معظم رهبری بدهم.
روایت همسر شهید سید نورخدا موسوی از سالهای زندگی عاشقانه با شهید
حکایت عاشقانههای کبری حافظی همسر شهید سید نورخدا موسوی را بسیاری شنیده و دیدهاند، حکایتی از 10 سال فداکاری و مردانه ایستادن زنی که با عشق از همسرش پرستاری میکرد؛ بانویی صبور که بهتنهایی پرستاری از همسرش را بهعهده گرفته و یار و همراه سیدی آسمانی بود.
همسر شهید موسوی سال گذشته در گفتگو با خبرگزاری تسنیم از 10 سال پرستاری و زندگی عاشقانه با شهید زنده گفته بود که بار دیگر این مصاحبه را میخوانیم.
کبری حافظی، همسر شهید سید نورخدا موسوی در گفتوگو با خبرنگار تسنیم اظهار داشت: آقا سید از هر نظر انسان ویژهای بودند و ازدواج با ایشان یک سعادت برای من بود؛ من عاشق همسرم بودم حتی باور نمیکردم یک روز تحملکنم آقا سید مریض باشد، آقا سید در محل کار هم عزیز و برای همکارانش دوستداشتنی بود، او بسیار مؤمن و باشخصیت و برای همه قابلاحترام بود.
وی افزود: در روزهای نخست مجروحیتش امیدی به زنده ماندن سید نبود که با دعای خیر مردم زنده ماندند و علائم حیاتی خود را بهدست آوردند؛ مجروح شدن آقا سید برایم سخت بود ولی مجروحیتش را باجان و دل خریدم، با خدا معامله کردم و با توکل به خدا و ائمه اطهار(ع) این پرستاری برایم شیرین است.
پرستاری از سیدنورخدا بزرگترین افتخار همسرش
همسر سید نورخدا موسوی بابیان اینکه "سید نورخدا حجت خداوند بهروی زمین است و پرستاری از آقا سید بزرگترین افتخار من است و این پرستاری را عبادت میدانم" عنوان کرد: بهعقیده من دلیل زنده ماندن آقا سید میتواند پس دادن درس خداشناسی باشد و یا اینکه بعضی افراد با دیدن آقا سید از راه منحرف، بازگردند و افرادی که نیز بهراه مستقیم هستند در راهشان مستحکم بایستند.
وی بیان کرد: همه مردم از هر قشری برای دیدن آقا سید به منزلمان میآیند و افرادی برای گرفتن حاجت آبروی سید را واسطه قرار میدهند، بعضی از جوانان هم نزد سید خطبه عقد خود را میخوانند، برخیها دستهگل خواستگاری خود را قبل از رفتن به مراسم نزد آقا سید میآورند، افراد دیگری هم هستند که برای عاقبتبهخیری فرزندانشان نزد آقا سید دعا میکنند و مسئولان هم میگویند با آمدن کنار آقا سید در کارشان موفقتر هستند.
خانم حافظی تصریح کرد: آقا سید ارتباط کلامی با دنیا ندارد ولی دارای ارتباط روحی با دنیاست که هر وقت مشکلی برای ما پیش میآید به خواب خودم یا یکی از اقوام میآید و یکشب که فرزندانم هر دو تب کرده بودند و من مرتب آنها را پاشویه میکردم همان شب آقا سید به خواب یکی از اقوام آمده بودند و بعد از احوالپرسی گفته بود که "حالم خوب است فقط پاهایم درد میکند" که پاهایش همان فرزندانش بودند.
پیگیریهای مقام معظم رهبری از احوال شهید زنده لرستان
وی با اشاره به پیگیریهای مقام معظم رهبری و مسئولان لرستان درباره احوالات سید نورخدا گفت: مقام معظم رهبری و همه مسئولان لرستان جویای احوال سید نورخدا هستند و مقام معظم رهبری همیشه بهصورت تلفنی از طریق نماینده ولیفقیه در لرستان از حال وی باخبر میشوند.
همسر سید نورخدا به دیدار با مقام معظم رهبری اشاره کرد و گفت: در مهرماه سال 92 به دیدار مقام معظم رهبری رفتیم که این دیدار با پیگیریهای مصرّانه خودم از طریق نامهنگاری با دفتر ایشان و پیگیریهای مسئولان انجام شد، وقتی نزد آقا بودیم محمد خیلی دستان ایشان را بوسید و من زیاد متوجه نبودم که بعد از خداحافظی و آمدن ما محمد گفت "مادر، میدانی من کدام دست آقا را بیشتر بوسیدم؟"، گفتم "نه"، گفت "همان دستی که مانند دست پدرم جان ندارد" و من در آنجا متوجه شدم که محمد در این مورد یکقدم از من جلوتر است.
وی اظهار داشت: در چند دیدار خصوصی که من و بچهها با حضرت آقا داشتیم، ایشان ما را موردعنایت خودشان قراردادند، در این دیدارها حضرت آقا فرمودند که "انشاءالله خودتان و بچههایتان عاقبتبهخیر شوید، برایتان دعا میکنم که در این راه ثابتقدم بمانید". ایشان فرمودند "شما در پرستاری همسرتان کار بزرگی میکنید و کارتان بزرگ و عظیم است" و سه بار مؤکداً به بزرگی این کار پرستاری اشاره کردند.
این رزمنده دلیر، سرانجام پس از سالها جانبازی، در آبان سال 97 و در شب رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) پر کشید و به همرزمان شهیدش پیوست.