لطفاً ضمن معرفی مختصری از سوابق خود بگویید.
بنده سرهنگ بازنشسته محمد تقی نیک اختر هستم که در سال 1335 در شهرستان قوچان استان خراسان رضوی بدنیا آمدم.از کودکی در کنار اشتغال به تحصیل، مانند سایر هم سن و سالان خود تعطیلات تابستان را نیز به کارهای موقت که اغلب در صنایع دستی و ... بوده مشغول بودم. در سال 1353 از آنجاییکه علاقه زیادی به خدمت به مردم در نیروهای مسلح داشتم در آزمون استخدامی ژاندارمری شرکت و قبول شدم. در مجموع حدود سی و هشت سال خدمت در امور ستادی یگانهای اطلاعات و حفاظتی داشتهام و فقط در دو سال آخر خدمت در اداره کل قضایی و امور انضباطی معاونت نیروی انسانی ناجا مشغول بخدمت بودم.
از چه سالی و چه شد که تصمیم گرفتید وارد حوزه حمایت از معلولان شوید؟
تقریباً از سال 89 یعنی قبل از صدور حکم بازنشستگی و بر اثر یک اتفاق تاثیرگذار وارد این حوزه شدم و علیرغم اشتغال در ناجا مسئولیت یک مجموعه سیصد نفری معلولین و سالمندان را در کهریزک تهران بعهده گرفتم که بصورت نیمه وقت و بیشتر پس از پایان ساعت اداری و تا پاسی از شب طول میکشید. در این محل خدمات مورد نیاز معلولین و سالمندان ساکن در مجتمع شهید هاشمی نژاد کهریزک را ارائه میدادم. بلافاصله پس از پایان خدمت، در سال 90 عملاً با تمام، وقت، وارد این حوزه شدم و این در حالی بود که هر سال مجموعه مراکز شش گانه موسسه خیریه و نیکوکاری ریحانه که در سطح تهران پراکنده بود، در شهرک نمونه سازماندهی و مستقر شدند که به دلیل برخورداری از مساحت بیست و چهار هکتاری و سخت افزاری استان و گنجایش حدود یک هزار و پانصد نفر مددجو را دارد.
در شهرک نمونه مددجویان ایران، کلاً برای معلولان و سالمندان چه اقداماتی صورت میگیرد؟
در بزرگترین شهرک نمونه مددجویان ایران حدود ششصد و پنجاه نفر همکار، کلیه خدمات مورد نیاز درمانی – آموزشی – تفریحی و نگهداشت معلولین و سالمندان را ارائه میکنند. خدماتی از قبیل دندانپزشکی، آزمایشگاه پزشکی، داروخانه تجهیزات پزشکی، مددکاری روانپزشکی و ... ارائه میشود و البته حضور پررنگ واحدهای پشتیبانی در فضای 24 هکتاری مانند وسایل نقلیه – فروشگاهها – کافی شاپها – سالن سینما و آمفی تئاتر پانصد نفره – دو واحد کارگاه خیاطی – رختشوییهایی که بصورت شبانهروزی حدود پنج تن لباس و پتو و ملحفه و ... میشوید و یا آشپزخانهای که در مساحت یکهزار متر مربع، غذای دو هزار نفر (که بخش قابل توجهی از آنها در طول روز پنج وعده غذایی دارند) را برابر برنامه تنظیمی هفتگی ارائه میدهند.
آیا در شهرک نمونه مددجویان ایران از بازنشستگان یا معلولان ناجا نیز حضور دارند؟
متاسفانه از زیارت معلولین و سالمندان ناجا محروم هستم هر چند که در سنوات گذشته گروهی از کارکنان بازنشستگان ناجا تشریف آورند و با ذکر اینکه قطعه زمینی در محدوده دانشگاه علوم انتظامی در اختیار گرفتهاند و در نظر دارند برای نگهداشت سالمندان و معلولین واجد شرایط ناجا سازماندهی کنند، صحبتهایی شد و قرار شد با همکاری و همراهی موسسه، اقداماتی را هم انجام دهند که ظاهراً اتفاق خاصی نیفتاده است در حالیکه بنظر من حفظ حرمت و تکریم نیروهای خدوم ناجا آن هم در این شرایط جسمی و سنی خاص میبایست، در راس فعالیتهای مرتبط ناجا باشد و ایمان دارم اگر ادارهای در سازمان ناجا برای شروع کردن و تاسیس مرکز یا محلی برای اسکان و مراقبت معلولین و سالمندان ناجا باشد، اگر هم بودجهای نداشته باشند میتوانند از مجموع خیرین امین که اخیراً فعالیتش را در ناجا شروع کرده بخواهند کاری را انجام دهند تا باقیات صالحات باشد برای عقبی خودشان.
چنانچه ناجا و کانون بازنشستگان نتواند و یا بررسی این کار را در اولویتهای برنامهای خودش نبینند میتوانند برنامهریزی کنند از طریق برقراری ارتباط با هئیت مدیره موسسه خیریه نیکوکاری ریحانه اقدامات پیش نیاز را شروع کنند و با توجه به وجود فضای کافی در شهرک نمونه، بخشی را بصورت اختصاصی به عزیزان معلول و سالمند نیروی انتظامی خادم ملت مسلمان ایران پیش بینی و مدنظر قرار داد.
بازنشستگان زیادی هستند که علاقمند به انجام کارهای خیریه دارند. چه پیشنهادی برای این افراد دارید؟
کلیه افرادی که علاقمند به حضور در فعالیتهای نیکوکارانه هستند میتوانند از طریق عضویت در گروههای مرتبط که با تخصص در رویکردهای کاری که سازماندهی شدهاند از جمله موسسات خیریه وارد این امور شده و پس از هماهنگی لازم، متناسب با توانمندیها و تخصصهای آنها خدمات مورد نیاز مراکز نگهداری معلولین و سالمندان را ارائه نمایند و از این طریق ضمن ایجاد احساس خوشایند برای خدمات گیرنده، فضیلت و نیکی را نیز برای خود ذخیره نمایند چرا که الاحسان اساس الفضل (احسان و نیکوکاری اساس فضیلت و خوبی است. )
با توجه به اینکه سالهاست که وقت خود را در خدمت سپری کردید، نظر خانواده شما در این مورد چیست؟
بنده از زمان حضور در نیروی انتظامی بویژه در بیست ساله اخیر (دهه هفتاد و بعد از آن) واقعاً مدیون خانواده بوده و هستم، چون در زمان اشتغال به خدمت در ناجا نیز روزها (بجز تعطیلی) از ساعت هفت صبح تا پاسی از شب معمولاً در محل کار حضور داشتم و با همان عادت و سیاق کاری قبل، هم اکنون نیز حضور بیشتری در محل کارم دارم به نوعی عشق بکار کردن و صحیحالعمل بودن همیشه اولی بر خانواده بوده، علیالظاهر همسر و فرزندان نیز این عادت حقیر را پذیرفتهاند. بعضاً دفتر خروجی فعالیتهای بنده را چه در ناجا و چه غیر این مشاهده کردهاند تشویق کردهاند که انجام این کار هم برای تو و هم خانواده در نزد خداوند ذخیرهای است انشاءالله که جبران مافاتی باشد برای کارهایی که میبایست انجام میگرفته و کاهلی کردهام.
جالب است بدانید بنده حدود یکسال بدون اطلاعرسانی خانواده، در خدمت معلولین و سالمندان بودهام، که پس از اطلاع خانواده از موضوع، اصلاً باورشان نمیشد که اینکار با روحیه بنده سازگار باشد. وقتی با اصرار آمدند و معلولین و سالمندان را دیدند شروع به تشکر و دعا کردند، کلاّ با چشمانی آغشته به اشک به منزل مراجعه و علاقمند شدند که حسب مورد در کمکرسانی و انجام کارهای شخصی معلولین به آنها مساعدت نمایند.
یا اینکه مرحوم پدرم پس از اطلاع از حضور بنده در نگهداری سالمندان از صمیم قلب دعاگویی حقیر بودند و بهر مناسبتی که با ایشان صحبتی و مجالستی و همنشینی اتفاق میافتاد و موکداً و خالصانه درخواست داشتند و میداند که «محمد جان تا میتوانی حوصله بخرج بده و به خواستهها و صحبتهای سالمندان گوش بده و تمام تلاش را برای انجام خواستههای آنها بکار بگیر که اگر باقیات صالحاتی برایت باشد همین دستگیری از محرومین، معلولین و سالمندانی است که بعضی از آنها حتی صدایی برای درخواست حداقلهای نیازهایشان ندارد.»
چه عزتی زیباتر از این است که وقتی یه خواسته سالمند و معلولی توجه میکنیم او با همه وجودش اعلام رضایت میکند.
چه خاطره و تجاربی در این مجموعه داشتهید؟
اتفاق افتاده است که در شرایطی فرد معلولی و یا سالمندی که دارای فراموشی (آلزایمر) هم هست خواستهای را که نه چندان فوری و ضروری است بسیار با کندی و طمانینه و ... برای شما بیان میکند آن هم در صورتیکه شما عجله دارید و یا اولویت زمان برای ایستادن و شنیدن صحبتهای گوینده نیست، ولی بخود نهیب میزنید و توقف میکنید و پس از شنیدن صحبتهایش دستور لازم برای انجام کار صادر میکنید، به شما اطلاع میدهند که آن کار دیگری که برایش برنامهریزی کردهاید و در حال اعزام برای آن بودید انجام شده و نیازی به حضور فیزیکی شما نیست، باید با خود زمزمه کنید که (خدایا سپاس که همیشه و بخصوص در این قبیل مواقع شاهد و ناظری)
چه عزتی زیباتر از این که فرزندی معلول پس از مدتها، وقتی شما را میبیند از ته دل با عنوان، بابا شما را صدا کند، و یادآوری کند که من شما را خیلی دوست دارم و خاطرم هست که شما یکسال پیش وقتی مرا دیدید یک شکلات به من دادی پس معلوم است که شما هم مرا دوست داری و ....